logo
logo
حال و هوای غالب بر محاکم آمریکا

✅حال و هوای غالب بر محاکم آمریکا

سال نو مبارک! حالا که حال و هوایی عوض کردید ، من هم چند سطری از حال و هوای غالب بر محاکم آمریکا برای شما بنویسم که به نظرم میرسد کارکردش به اندازه محتوای یک نظام قضایی، اثرگذار و کارآمد بوده و هست.
.
آنچه از آن صحبت میکنم بخش کوچک اما قابل تاملی از اخلاق و رفتار یک قاضی در محکمه است که در پس روش ها و منش های حرفه ایِ مورد انتظار (اعم از قانونی و فرهنگی) رخ مینماید و چهره سختگیرانه ترین نظام کیفری دنیا را آرام تر جلوه داده وتنش های یک رسیدگی حقوقی را نیز که بسیار پرهزینه و زمان بر است، کمتر میکند. این روش ها و منش های قضایی در محاکم که توسط قوانین انضباطی به شکل سختگیرانه ای کنترل میشوند، چنان چهره منطقی و نهادینه شده ای به نظام قضایی آمریکا داده است، که این چهره هنوزهم در مقابل تصاویر دیگری که در سایه آزادی اطلاعات هرروز از کاستیها و خطاهای بسیار در نظام قضایی آمریکا ترسیم میشود، همچنان بالاتر و باورپذیرتر ایستاده است.
.
به اندازه یک جلسه تعیین مجازات برای یک مهاجرغیر قانونی مکزیکی که حالا به سرقت مسلحانه محکوم شده است، با من همراه شوید:
.
شما در دادگاه فدرال بخش هشت (شعبه هفتم) هستید. اتاق محکمه بخشی از ساختمان شعبه است. اتاق (مجلل) قاضی (فدرال) و کارمندان شعبه در پشت اتاق محکمه قرار دارد و همه ما از درهای پشتی (غیر از درب مراجعین) وارد محکمه میشویم ولیکن درب ورود قاضی حتی از درب ورود مابقی اعضا نیز متفاوت است.
کادر محکمه قبل از قاضی وارد دادگاه شده و در زمان ورودِ وی با اعلام منشی دادگاه همه (اعم از حضار، طرفین دعوی و کادر محکمه) میبایست “بایستند”. زمانی که این قاعده را میخوانید به خاطر داشته باشید که از این سبک احترام در جامعه ای صحبت میکنیم که اساسا فرهنگ “برپا خاستن” در زمان ورود بزرگتر (چه در سن و چه در شان)، فرهنگ متداول ومرسومی نیست، و حتی دانشجویان در زمان ورود استاد به کلاس نمیایستند.
.
میدانید چرا چنین تشریفات مضاعفی مرسوم است؟ به دو دلیل مشخص. یکی آنکه قاضی به مثابه یک “فرد” از جامعه وارد محکمه نمیشود. او تصویرخودِ جامعه است. ازینرو، لباس متفاوت میپوشد و به شیوه متفاوتی هم خطاب میشود؛ “عالیجناب (اعلی حضرت)”؛ عبارتی که از ادب مرسوم و متعارف در جامعه، بالاتر و متفاوت است. پس لازم نیست تاکید کنم که درادای این احترام به او هیچ کس استثنا نیست. داستان و نماینده وی هم نهایتا نماینده ای از جامعه هستند و نه بیش از آن. پس در ردیف متهم (یا محکوم) قرار میگیرند و در طول محاکمه و جلسات پیرو، کوچکترین برتری یا اولویتی ندارند . واما دلیل دوم آن است که قاضی حق ندارد در رفتار و گفتار اعلام اقتدار کرده و برعکس هرگونه اعمال اقتدارکاذب و یا ایجاد هراسی برای وی ممنوع است. پس وظیفه قانون و تشریفات است تا شان و جایگاه وی را معین سازد.
.
جلسه آغاز میشود. “عالیجناب” ضمن تقاضای معرفی حضار از محکوم میخواهد که به همراه وکیلش به جایگاه بیایند. حالا همین عالیجناب که دارای اختیاری وسیع در تعیین سرنوشت محکوم (در همین پرونده حبس از ۴ تا ٢٠ سال و جزای نقدی تا ٣۵ هزار دلار) و نهایتا اخراج وی از کشور است، بیشتر وقت جلسه اش را به یک موضوع مهم اختصاص میدهد. او باید به محکوم و همه حاضرین بفهماند که به عنوان یک فرد، هیچ اقتداری نداشته و همه چیز منطبق بر قانون و قاعده صورت پذیرفته است.
.
محکوم را خطاب قرار میدهد و میگوید: ” اجازه بدهید اول توضیحات مختصری بدهم. آیا میدانید نحوه تعیین مجازات به چه صورت است؟ وکیل شما احتمالا توضیحات کافی را داده اند، اما من هم مختصر اشاره ای میکنم و شما هر سوالی داشتید پس از آن بپرسید.” و بعد شروع میکند تا نیم ساعتی یک دوره جزای عمومی را خیلی ساده و قابل فهم برای محکوم شرح بدهد.
آدم با خودش فکر میکند، چه اهمیتی دارد که کسی که در جلسه تعیین مجازاتش “مشاهده کننده” ای هم حضور ندارد و مهمتر از همه قرار است بعد از اعمال مجازات به کشورش بازگردانده شود، اینقدر با ادب و حوصله توجیه شود که نحوه تعیین مجازاتش به چه شکل بوده است!
.
واقعیت این است که این نقش همیشگی قاضی است. او باید خیلی ساده و خوش فرم، کامل و بی نقص به همه -بلا استثنا – تفهیم کند که به عنوان یک فرد از جامعه، هیچ نقشی در آنچه طی شده نداشته است. او تمام مراحل تعیین مجازات را در نهایت ادب برای محکوم شرح میدهد تا ذره ای از قدرت جامعه در دستانش باقی نماند. ذره ذره این منش و رفتارتوسط قوانین انضباطی کنترل میشود.قاضی میداند که محکمه وی چه در ذهن متهم و یا محکوم و حتی هیات منصفه و حضار و چه به معنای واقعی در دوربین های دادگاه ضبط شده و به عنوان تصویری محکم از نظام قضایی آمریکا خواهد ماند. این باور به عاریه ای بودن قدرت و نمایشگری چهره جامعه در وجود وی هم سبب میشود که نتواند لحظه ای از ادب خارج شده و یا لحن کلامش نسبت به افراد تند شود. کوچکترین خطایی که قابل مشاهده باشد، برای وی مسئولیت انضباطی به همراه خواهد داشت و حتی در شرایطی، میتواند سبب نقض رای شود.
.
ببینید چیدمان نقش ها را! اولا تمام فرم ها و شکل ها دست به دست هم میدهد تا فردی از جامعه را درعالیترین جایگاه شغلی و اعتباری قرار دهد، و اقتداری بی نقص به وی بخشیده شود و سپس قسمت اصلی انتظار قانون و جامعه از او این است که مراقب باشد ذره ای از این اقتدار را تبدیل به سلطه فردی نکرده و برعکس در نهایت ادب، متانت و اقتدار که نمایشگر دانش و تجربه اوست، همه قدرت خود را یکجا و بی نقص به جامعه بازگرداند.
.
حتما با خودتان فکر میکنید پس سهم قاضی به عنوان یک فرد چه میشود؟ پایان بازی نقش ها برای او هم زیباست. ادب، متانت، اقتدارمبتنی بر قانون و نه تندخویی و ایجاد خوف کاذب و بالاخره پاکدستی وی در این واگذاری قدرت به جامعه، نمادی میشود از انصاف و عدالت پیشگی، و نه تنها شان فردی وی را به جهت حرفه اش در بالاترین سطح از جامعه قرار میدهد که سبب میشود لباس قضا که از تنش خارج شد، عنادی نسبت به شخص وی باقی نماند. چراکه او به طرفین دعوی فهمانده است که در دادگاه مقابل جامعه نشسته اند و لذا هر کس از محکمه وی خارج میشود در بدترین شرایط از قانون و مشکلات قانونی مینالد و نه از قاضی و دستگاه قضا و لذا در جامعه ای که هرکس میتواند سلاح گرم حمل نماید( که به طریق اولی مجرمین و گروههای مجرمانه هم دارای بیشترین ابزار هستند) و قضات هم اختیارات وسیعی دست کم در حیطه تعیین مجازات دارند، انتقامجوییهای شخصی چندان متعارف نبوده و نیست!
.
اینها نقش های کوچکی است که به نظرم بزرگترین نتایج را در دستگاه قضای آمریکا دارد.
حالا برگردید به نظام قضایی ما. یک نظام قانونی نوشته که بیشتر اختیارات قانونی قضات و حتی تصمیمات آنها مستند بر قانون از پیش نوشته شده میباشد و دامنه اختیارات قاضی (حتی در حیطه کشف حقیقت) معلوم و محدود است. آیا باز هم باید دلخوریهای شخصی بر محکمه ها حاکم باشد؟ من از موارد فساد در رسیدگی های قضایی صحبت نمیکنم که آنها استثناآت هر سیستمی هستند، برعکس روی صحبت من قضات و محاکمی است که منطبق بر قانون رسیدگی و صدور حکم میکنند. چرا گاها اصحاب دعوی همچنان دادگاه و گاها شخص قاضی را موثر در سرنوشت خود میدانند؟ من متوجه نقش متفاوت قاضی در نظام حقوقی ایران مبتنی بر کشف حقیقت هستم ولیکن همین نقش هم لوازم قانونی خود را داشته و نتیجتا احکام میبایست مستدل بوده و فرصت اعتراض به خطاهای قانونی وجود دارد. مضافا اینکه سر فرصت برای شما خواهم نوشت که چرا معتقدم این نقش قضات ما را از قضات نظام کامن لا چندان متفاوت نمیسازد.
حالا با این توصیفات، تصور نمیکنید بخشی از این نارضایتی ها خیلی ساده و بی حاشیه به احساس سلطه و اقتدارکاذبی بازمیگردد که قضات ما در محکمه ودر طول رسیدگی بر طرفین تحمیل کرده و حتی متاسفانه گاهی رفتار آنها با وکلا و طرفین دعوی، احساس هراسی را ایجاد میکند که در نظام قضایی آمریکا تخلفی مسلم است! و نهایتا مراجعین به سیستم قضایی گاهی تصور میکنند که مقابل یک فرد ایستاده اند و نه قانون و نه جامعه.
من در این نوشته از خلق و خوی یک قاضی میگویم که خدای نکرده میتواند سبب شود که خودش- و نه جامعه- بر محکمه ای مسلط شوند، و این همان خطای بزرگی است که نهایتا سبب میشود قانون و چه بسا یک جامعه هزینه اقتدار و نمایش اقتدار یک فرد گردد.
خلاصه که گاهی سیاستهای رفتاری ساده، اثرات بزرگی دارد…
?منبع: کانال تلگرامى دکتر فائزه فخر

⚖️ گروه تلگرامی موسسه حقوقی و داوری عدل آوران آرسیس
? @arsislaw

موضوعات