#بیع
✍️انواع بیع کدام است ؟
۱- تولیه :
هر گاه در بیع، اخبار از رأس المال نمایند و به همان رأس المال بفروشند، آن را تولیه نامند.
۲- حصات :
عاقد با انداختن سنگ ریزه و اصابت آن به کالا قصد انشاء خود را اعلان می کرد و بیع را واقع مى ساخت. (مفتاح الکرامه – جلد متاجر- صفحه ۱۵۴- ۱۶۰). اعراب جاهلیت این بیع را داشتند و در اسلام، منع شد.
۳- سلف :
مرادف سلم است و آن بیعى است که ثمن حال و مبیع مؤجل باشد. به اختصار، سلف گفته مى شود. اسم عامیانه ی آن (پیش خرید – پیش فروش) است. از راه این بیع، اغلب واسطه هاى فروش حاصل زحمت تولید کنندگان را یغما کرده و بار مصرف کننده را سنگین مى کنند و نظارت در این گونه معاملات شرط عدالت اجتماعى است.
۴- سلم :
بیعی است که ثمن حال و مبیع مؤجل باشد. اسم دیگر آن، بیع سلف است و به اختصار سلم و سلف گویند.
۵- شایع :
بیعى که یکى از عوضین مسکوک طلا یا مسکوک نقره (در ازمنه اى که پول رایج محسوب مى شد)، باشد. اگر عوضین هر دو مسکوک طلا یا نقره باشند، آن را بیع صرف نامند و اگر هیچ یک از عوضین مسکوک طلا یا نقره نبود، آن را مقابضه مى نامیدند.
۶- شرط :
در عقد بیع، متعاملین می توانند شرط نمایند که هر گاه بایع در مدت معینى تمام یا مثل ثمن را به مشترى رد کند، خیار فسخ معامله را نسبت به تمام مبیع داشته باشد و هم چنین می توانند شرط کنند که هر گاه بعض مثل ثمن را رد کرد، خیار فسخ معامله را نسبت به تمام یا بعض مبیع داشته باشد و در هر حال حق خیار تابع قرارداد متعاملین خواهد بود…. (ماده ۴۵۸ ق – م)
۷- صرف :
بیع هر یک از طلا و نقره (اعم از مسکوک و غیر مسکوک) به یکدیگر را گویند.
۸- عقدى :
بیعى که ایجاب و قبول آن لفظى باشد، (این اصطلاح در مقابل بیع معاطات استعمال شده است). در حقوق مدنى کنونى شرط تحقق بیع عقدى این نیست که ایجاب و قبول آن از لفظ باشد و اساسا بیع به دو قسم عقدی و غیرعقدى تقسیم نمی شود. در فقه، بیع معاطات را عقد نمی دانند. بلکه، آن را یک نوع تراضى می دانند (رک. تراضی). بیع معاطات در فقه یک تراضی جایز است و مشمول اصاله اللزوم در عقود نمی شود.
۹- غائب :
هر گاه مبیع در مجلس عقد حاضر نباشد و به اعتماد مشاهده ی سابق یا توصیف بایع یا ثالث عقد واقع شود، این بیع را به اعتبار غایب بودن مبیع از مجلس عقد، غایب نامیده اند.
۱۰- غررى :
بیعى است که یکى از طرفین آن با وجود این که احتمال وجود زیان خود را در آن بیع می دهد، اقدام به واقع ساختن عقد بیع نماید. مثل این که مبیع مجهول است، با این وصف، اقدام به بیع مال مجهول نماید.
۱۱- کالى به کالى :
کالى در لغت به معنى مؤخر است از فعل ماضی ((کلاء)) بر وزن نصر به معنى تأخر. و کالى به کالى به معنی نسیه به نسیه است و آن بیعى است که پرداخت ثمن و مبیع هر دو مؤجل باشد. (رک. فروش بوعده)
۱۲- کلى :
هر گاه مبیع کلی باشد نه عین مشخص (مانند مبیع در بیع سلف)، آن بیع را کلى نامند و اگر مبیع عین شخصى باشد، آن بیع را شخصى نامیده اند.
۱۳- مؤجل به مؤجل :
بیعى است که ثمن و ثمن هر دو کلى در ذمه باشند. این در فقه باطل است و در عبارات قانون مدنی هر چند صریحا ابطال آن دیده نمی شود، ولى تا اندازه اى ظهور در بطلان آن دارد. کسانی که می خواهند این گونه معاملات کنند، می توانند آن را به صورت عقد صلح در آورند.
۱۴- محاباتى :
به کم تر از ثمن المثل را که عالما عامدا صورت گرفته باشد، گویند. معمولا بین خویشاوندان و دوستان نزدیک واقع می شود. مانند این که خانه اى را که دویست میلیون تومان مى ارزد، به دو میلیون تومان بفروشند. اگر عالما و عامدا نباشند، بیع محابانی نیست. بلکه، بیعى است که یک طرف مغبون شده و خیار غبن پیدا مى شود و حال این که در بیع محاباتى خیار غبن مورد پیدا نمى کند.
🔴 برای خواندن مطالب بیشتر به سایت ما سر بزنید
🔴 لبنک عضویت در بزرگترین کانال تخصصی حقوقی در تلگرام