logo
logo
وقف و هر آن‌چه باید در مورد آن بدانید

✅هر آن‌چه باید در مورد وقف بدانید

?مفهوم وقف

وقفْ در لغت به معنای حبس کردن است و در اصطلاح حقوقی عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود. زمانی که مالک مال خود را وقف می‌کند-با توجه به اینکه وقف عقدی رایگان و مجانی است و واقف در ازای آن به دنبال نفع و فایده‌ی مادی برای خود نیست- در واقع مال از ملکیت او خارج می‌شود و دیگر مالک آن مال شمرده نمی‌شود و حقی نسبت به آن مال ندارد. به عبارتی نه تنها واقف بلکه هیچ شخص دیگری مالک مال موقوفه نیست.کسانی که مال به نفع آنها وقفْ می‌شود(موقوف علیهم) نیز مالک مال نمی‌شوند بلکه فقط امکان استفاده از آن را دارند. متولی هم که فقط اداره‌ی مال موقوفه را برعهده دارد و حق مالکیتی نسبت آن ندارد چرا که طبق ماده ۳ قانون تشکیلات و اختیارات سازمان حج و اوقاف و امور خیریه، هر موقوفه‌ای دارای شخصیت حقوقی است و متولی یا سازمان حسب مورد نماینده‌ی آن است. بنابراین، مال موقوفه پس از وقف شخصیت حقوقی مستقل و جداگانه‌ای می‌یابد؛ اگرچه این شخصیت قابل مشاهده نیست. یکی از ثمراتِ عملیِ قائل شدن شخصیتِ حقوقیِ مستقل برای وقفْ این است که اگر در خصوص مال موقوفه اختلاف و دعوایی ایجاد شود، خود مال موقوفه باید به صورت مستقل طرف دعوا قرار بگیرد.

? «عین مال حبس می‌شود»!

اینکه در قانون گفته «عین مال حبس می‌شود»، به این معنا است که آن مال از نقل و انتقال دور نگه ‌داشته می‌شود. مثلاً اگر من خانه‌ام را وقفِ کودکان بی‌سرپرست کنم، تا زمانی که عین مال باقی‌است، منافع ملک هم برای کودکان بی‌سرپرست صرف می‌شود. علاوه‌ بر اینکه خود واقف هیچ حقی نسبت به نقل و انتقال ندارد، موقوفٌ‌علیهم و مُتِوَلی وقفْ هم حق‌ فروش و اجاره و ..را نخواهد داشت زیرا همان‌طور که گفته شد حق مالکیت واقف که از بین می‌رود، موقوف‌علیهم و متولی هم اصلا چنین حقی نداشتند و وقفْ هم برای آنها این حق را ایجاد نمی‌کند. مقصود از «عین مال» در این ماده اصل مال است که در مقابل منافع مال قرار می‌گیرد.کما اینکه در حدیث نبوی که خود ماده‌ی وقفْ نیز از آن گرفته شده‌است،آمده “الوقف عباره عن حبس الاصل و سبل الثمره”. پس لزومی ندارد که مال موقوفه شیء مادی باشد بلکه همین که اصل مال باشد کافی‌است؛ مثل وقفْ خط تلفن، سهام، اموال فکری(مانند حق‌تألیف و اختراع و..). هم‌چنین این مال باید به گونه‌ای باشد که استفاده از آن موجب از بین رفتن عین نشود و قابل بقا باشد.

?«منافع مال تسبیل می‌شود»!

در ادامه‌ی ماده‌ی قانون مدنی گفته شده‌ است که در وقف «منافع آن تسبیل شود». بعد از توضیحِ «حبس عین مال» مناسب است که ببینیم این قسمت به چه معناست. تسبیل در لغت به معنای «به رایگان دادن چیزی در راه خداست» و منظور از تسبیل منافع در اصطلاح حقوقی این است که منافع چیزی صرف امور اجتماعی و خیر شود و نه صرف امور شخصی. البته در وقفْ خاص ممکن است موقوفٌ‌علیهم خانواده‌ی واقف باشد. این امر منافاتی با آنچه ما گفتیم ندارد زیرا واقف برای امور شخصی خودش، ملک را وقفْ آنها نکرده بلکه با درنظر داشتن منافع اجتماعی‌ آن را وقفْ آنها کرده است.

?اشخاصی که در قرارداد مداخله دارند

با توجه به مطالبی که گفتیم در نهاد وقف ۴شخص مداخله دارند. این ۴ شخص عبارتند از:
۱. واقف: به شخصی گفته می‌شود که مالک مالی است و قصد دارد آن را در راهی وقفْ کند
۲. موقوف‌علیهم: شخص یا اشخاصی هستند که مال در راه آنها وقف می‌شود و حق بهره‌برداری(حق انتفاع) از مال موقوفه را دارند؛ مثل کودکان بی‌سرپرست که در مثال بالا گفتیم. این اشخاص ممکن است مشخص و محصور باشند که در این صورت به آن وقف خاص گفته می‌شود؛ مثلا وقف برای کودکان مؤسسه‌ی محک. هم‌چنین ممکن است موقوفٌ‌علیهم غیرمحصور باشند یا وقف بر مصالح عامه باشد که در این‌صورت وقف را عام می‌نامند مثل وقف برای نیازمندان. منظور از مصالح عامه، جهات وقف است؛ مانند زمانی‌که وقف جهت چاپ کتب علمی یا وقف بر مسجد شده است. در مقابل وقف بر غیرمحصور مانند زمانی است که وقف به نیازمندان یا دانشجویان می‌شود.
۳. متولی:کسی است که از طرف واقف جهت اداره‌ی مال موقوفه مشخص می‌شود. حتی ممکن است خود واقف هم عهده‌دار این سمت شود. در واقع متولی، مدیر شخصیت حقوقی و امین مال موقوفه است نه نماینده‌ی واقف. بنابراین، متولی دستورات واقف را اجرا نمی‌کند بلکه پس از اینکه مال وقف شد

به طور مستقل مال را صرف منافعی که واقف مدنظر داشته می‌کند.
۴. مال موقوفه‌: همانطور که توضیح داده‌شد، پس از وقف مال موقوفه دارای شخصیت حقوقی مجزاست و لازم است شرایطی را داشته باشد.

?یک عقد دائمی است

با توجه به اینکه ماده به طور مطلق به‌ کار رفته و مدتی برای وقف ذکر نکرده است، عقد وقفْ یک عقد دائمی است و تعیین مدت برای آن خلاف مقتضای ذات این عقد است. مقتضای ذات عقد وقف این است که منافع مال برای همیشه صرف امر موردنظر شود. در صورتی‌که یکی از طرفین در ضمن عقد برای خود شرط خیار کند(مثلاً واقف شرط کند که تا ۶ ماه اختیار دارد که عقد را بر هم زند) و یا مدتی برای عقد وقف تعیین کنند(مثلاً بگویند منافع این ملک تا ۱۰ سال صرف امور کودکان بی‌سرپرست شود)، این شرط چون با ذات عقد وقف مخالف است، باطل و مُبطل عقد خواهد بود؛ یعنی علاوه بر اینکه خود شرط باطل است، عقد را هم باطل می‌کند. مگر اینکه از اوضاع و احوال به گونه‌ی دیگری استنباط شود؛ مثلاً با توجه به اینکه طرفین مدت تعیین کرده‌اند، به این نتیجه برسیم که مقصود آنها وقف نبوده، بلکه آنها صرفاً به دنبال حبس مال بوده‌اند که می‌توان در آن مدت تعیین کرد. در این صورت شرط و عقد صحیح خواهند بود. نکته‌ای که در اینجا وجود دارد این است که اگر مالکیتِ مالک بر مالی محدود به مدت معین باشد، وقف چنین مالی اشکال ندارد و نباید آن را با شرط تعیین مدت اشتباه کرد. برای مثال اگر آقای بهرامی ملکی را به مدت ۲۰ سال به خانم کیان صلح کند، خانم کیان می‌تواند همین ملک را وقف کند. این وقف صحیح است اما با اتمام مدت مالکیتِ خانم کیان یعنی بعد از گذشت ۲۰ سال وقف منحل می‌شود. به عبارت دیگر در این مثال خانم کیان(واقف)شرط مدت نکرده بلکه مالکیت او محدود به مدت بوده‌است.

? از عقود معین است

منظور از معین بودن عقد وقف آن است که شرایط و احکام آن در قانون مدنی مشخص شده و طرف‌های آن ملزم به رعایت آن شرایط هستند. برخی از شرایطی که باید در این قرارداد رعایت شود، به شرح زیر است:
۱. علاوه‌ بر این‌که همانند سایر عقود طرفین عقد وقف باید بالغ و عاقل و مختار باشند(اهلیت داشته باشند)، به ایجاب(پیشنهاد) واقف و قبول موقوف‌ٌعلیهم نیز مورد نیاز می‌باشد. اگر وقف خاص باشد، قبول از سوی موقوفٌ‌علیهم صورت می‌گیرد(مثل وقف بر اولاد که با قبول اولاد محقق می‌شود) و اگر موقوفٌ‌علیهم غیرمحصور باشد یا وقف بر مصالح عامه باشد، قبول حاکم شرط است. براساس ماده ۱۶ قانون اوقاف و امور خیریه مقصود از حاکم، نهاد دولتی‌ است که وقف به سود او مقرر شده یا وظایف آن نهاد متناسب با اهداف واقف است و درصورتی که نهادی نباشد، دادستان این وظیفه را بر عهده دارد.
۲. رأی وحدت رویه‌ای در خصوص وقف وجود دارد که از آن استنباط می‌شود اگر شخصی زمینی را به قصد وقف کردن بخرد و بسازد، این امر به تنهایی برای احراز وقف کافی نیست ولو اینکه این بنا مورد استفاده‌ی خیِّر نیز واقع شده باشد. این رأی با ظاهر ماده‌ی ۵۶ قانون مدنی که ابراز اراده را صرفاً منحصر به لفظ کرده (و نه عمل) سازگار است اما از نظر حقوق‌دانان، واقف می‌تواند اراده‌ی خود بر وقف را با سایر روش‌ها (به جز لفظ) اعلام دارد. مثلاً همین‌که واقف مال خود را صرف امور خیریه می‌کند، حکایت از آن دارد که وی اراده‌کرده است مال خود را وقف کند.
۳. هم‌چنین واقف علاوه ‌بر اهلیتی که در سایر معاملات هم شرط است، باید مالکِ مال موقوفه نیز باشد(مالک عین و منفعت). اگر شخصی مال خود را به دیگری اجاره داده باشد، هم‌چنان می‌تواند آن را وقف کند زیرا در قرارداد اجاره منافع به طور موقت در اختیار دیگری قرار می‌گیرد اما وقف مال غیر، فضولی است و تابع مقررات عقد فضولی می‌باشد. یعنی غیرنافذ است و در صورتی نافذ می‌شود که صاحب اصلی مال، آن را تنفیذ(تأیید) کند و الاّ اگر رد کند وقف نیز منحل می‌شود. مستأجر و کسی که مالی را در رهن دارد(چون مالک عین نیستند) و ورشکسته(چون از مداخله در امور مالی خود ممنوع است) نمی‌توانند مالی را وقف کنند.

?عقد وقف از عقود عینی است

منظور از عقد عینی عقدی است که در آن‌ها قبض شرط صحت و تحقق عقد است. قبض در لغت به معنای تحویل گرفتن می‌باشد. به عبارت بهتر، تا زمانی‌که واقف مال موقوفه را به موقوفٌ‌علیهم تحویل ندهد، عقد وقف محقق نمی‌شود. در نتیجه وقف مالی که قبض و اقباض(تحویل دادن و تحویل گرفتن) آن ممکن نیست، باطل است. در برخی از شرایط واقف قادر به تحویل دادن مال نمی‌باشد ولی موقوفٌ‌علیه توانایی آن را دارد که خودش مال را تحویل بگیرد. در این صورت، عقد وقف صحیح است. هم‌چنین برای اینکه قبض(تحویل دادن) منشأ اثر باشد و عقد را محقق سازد، باید با رضایت و اذن واقف باشد وگرنه اثری بر آن مترتب نمی‌شود(یعنی عقد وقف را محقق نمی‌سازد).
در وقف خاص مال موقوفه باید به قبض مستقیمِ موقوفٌ‌علیهم داده شود و در وقف عام باید به قبض متولی داده ‌شود و در صورت نبود متولی به قبض حاکم داده شود. باید توجه داشت که در وقف خاص قبضِ موقوفٌ‌علیهم، عقد را تنها نسبت به او محقق می‌سازد و نسبت به بقیه اثر ندارد مگر این‌که قبض‌کننده عنوان عامی مثل اولاد داشته باشد. به عنوان مثال اگر وقف بر اولاد شده باشد و اولادِ واقف ۲ پسر باشند و آنها مال موقوفه را قبول و قبض نمایند و پس از آن دختری از واقف متولد شود(فرزند سوم)، دختر خود به خود در زمره‌ی موقوفٌ‌علیهم در‌می‌آید بدون این‌که نیاز به قبولیِ وی باشد.
در برخی از موارد خود واقف متولی مال موقوفه است. در چنین مواردی قبض با خود واقف است؛ یعنی همین که خود واقف مال را قبض کند کافی است. باید توجه داشت که قبض با قبول متفاوت است. زمانی که مال به قبضِ فرد صلاحیت‌دار برای قبض داده می‌شود، دیگر امکان بر هم ‌زدن عقد از سوی واقف وجود ندارد زیرا وقف یک عقد لازم است ولی پس از پذیرش وقف توسط موقوفٌ‌علیه و قبل از تحویل دادن مال موقوفه به آن‌ها واقف می‌تواند موقوفٌ‌علیهم، متولی و… را تغییر دهد.
حال باید دید اگر پیش از تحویل گرفتن مال موقوفه، موقوف‌ٌعلیهم فوت کنند، چه وضعیتی پیش می‌آید؟
اگر وقف از نوع خاص باشد و موقوفٌ‌علیهم پیش از تحویل گرفتن مال موقوفه فوت کنند، هیچ خللی به عقد وارد نمی‌شود. در این صورت بازماندگان موقوفٌ‌علیهم می‌توانند مال موقوفه را قبض کنند.

?وقف در صورتی امکان تحقق دارد که موقوفٌ‌علیهم موجود باشند و وقف بر معدوم باطل است

قانون مدنی در این زمینه در ماده ۶۹ حکمی دارد که بیان می‌دارد وقف بر معدوم صحیح نیست مگر به تبع موجود. یعنی واقف می‌تواند به واسطه‌ی کسی که موجود است برای معدوم و نسل‌های بعدی هم وقف کند چرا که وقف یک عقد دائمی است و از بین نمی‌رود بلکه در صورتی‌که واقف شرط کرده باشد از یک نسل به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود. در وقف عام نیز وجود بالغعل موقوفٌ‌علیهم ضرورتی ندارد. برای مثال می‌توان جایی را برای اعضای کتاب‌خانه‌ای وقف کرد که هنوز عضو‌گیری را شروع نکرده است.

?وقف بر نفس صحیح نمی‌باشد

وقف بر نفس نیز صحیح نمی‌باشد؛ یعنی واقف نمی‌تواند خود را موقوفٌ‌علیه یا جزء موقوفٌ‌علیهم قراردهد. اگر واقف بخشی از منافع موقوفه را صرف خود کند، عقد نسبت به همان بخش باطل می‌باشد. با این حال واقف می‌تواند بخشی از منافع مال خود را وقف کند که در این صورت عقد وقف صحیح خواهد بود. البته باید دقت کرد که اگر وقف بر مصالح عامه باشد و خود واقف نیز مصداق موقوفٌ‌علیهم واقع شود، می‌تواند از منافع مال موقوفه بهره‌مند شود. مثلاً آقای بهرامی ملک خود را جهت چاپ کتب علمی وقف کرده و حال برای چاپ کتاب علمی خود به منافع آن مال نیاز پیدا می‌کند یا مثلاً مالی را برای دانشجویان حقوق وقف کند و خودش هم دانشجوی حقوق باشد. در اینجا واقف می‌تواند از منافع بهره‌مند شود، بدون اینکه به صحت عقدِ وقف خللی وارد آید.
واقف با اینکه نمی‌تواند خودش را موقوفٌ‌علیه قراردهد اما می‌تواند مال خود را بر نزدیکانش وقف کند(مثل اولاد و اقوام و خدمه و..) اما نمی‌تواند منافع مال موقوفه را به پرداخت نفقه‌ی زوجه‌ی دائم یا موقتی که در عقد نکاح برایش شرط نفقه شده اختصاص دهد و این امر وقف را باطل می‌کند. اگر واقف مال خود را بر نزدیکانش وقف کند و این وقف موجب تمکن مالی آن‌ها شود، نمی‌توان گفت که چون وقف به سقوط تکلیف واقف در خصوص پرداختن نفقه‌ی آن‌ها منجر گردیده، پس وقف باطل است. چنین موضوعی به خودی خود موجب نمی‌شود که عقد وقف باطل گردد /پایگاه آموزش همگانى (مهداد)قوه قضاییه

? برای خواندن مطالب بیشتر به سایت ما سر بزنید

www.arsislaw.com

? لبنک عضویت در بزرگترین کانال تخصصی حقوقی در تلگرام

arsislaw@

موضوعات